دایانادایانا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

پرنسس دایانا دختر زیباروی ما

👸🎊وبلاگ پرنسس دلینا آرام دل ما👈🎊👸پایین صفحه پیوندها👇👇

یک ماه شیرین با بودن در کنار دایانا

روزها تند وتند پشت سر هم می گذره و دختر قشنگم یک ماهه شد نفسم عشقم از کجایه این روزهای شیرین تعریف کنم لحظه لحظه حضورت واسه من وبابایی غیرقابل توصیفه بودنت از زندگی دونفره ما یه بهشت کامل ساخته، شدی نفسمون عاشقتیم فرشته بی همتا قربونت بشم هنوز خواب شبت تنظیم نیست دوست داری بیدار باشی و بازی کنی منم که هنوز خسته زایمانم اما فدای صبر و حوصله مامان جون مینا بشم که همش باهات بیداره و مواظب شماست  وای مامان عاشق لبخندتم آخه جیگرم از چی خندت میگیره نفسسسم اینم عکس اولین لبخندت اولین لبخند 14 روزگی زیباروی ما   ...
16 شهريور 1392

تولد دایانا

زندگیم نفسم عشقم امیدم ماهرویم تولدت مبارک چه حس قشنگیه لحظه ای که بچت رو واسه اولین بار تویه بغل مگیری فقط یه مادر میتونه این حس رو با تمام وجود درک کنه مامانی وقتی مامان شدی خودت میفهمی چی میگم قربونه قد و بالات بشم مامانی خدایا شکرت واسه اینهمه خوشبختی،بخاطر دختر سالم و زیبارویی که نصیب من وبابا داوود کردی  بخاطر همسرم که بهترین همدم و همراه زندگیمه و بعد از خدا عاشقانه میپرستمش بابایی واسه خوشبختی و خوشحالی مامان همیشه بهترینهارو تویه زندگیمون انجام داده و حالام واسه آسایش ثمره عشقمون از هیچ چیزی دریغ نکرده،مامان قدر بابایی رو خیلیی بدون شما بهترین پدره دنیارو داری همینطور که خودم بهترین ...
23 مرداد 1392

فرشته آسمانی ما زمینی شد

  سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست     آ مدی آسمان و زمین را برایم بهشت کردی     تنها ستاره آسمان دلم     آ مدنت مبارک   فرشته آسمونی ما در تاریخ 16/05/1392 توسط خانم دکتر فریال نصیری ساعت 10صبح در بیمارستان سلمان فارسی زمینی شد.خدایا شکرت بابت این هدیه باشکوهی که نصیب ما کردی.        وزن تولد 3500        قد تولد ٥٢      دورسر ٣٦                                                                                             ...
23 مرداد 1392

آخرین روز بارداری

امروز استرس انگیزترین روز زندگی مامانه فردا قراره عمل سزارین بشم و فرشته آسمونی من زمینی بشه  خیلی میترسم دلهره دارم  هرچند به اراده و قدرت خدا توکل دارم و فقط منتظر لحظه ای هستم که بهوش بیام و خبر سلامتی دخترم رو بشنوم و جگرگوشمو با تمام وجودم تو بغل بگیرمو لمسش کنم حالا هم اومدم خونه ماما مینا شب بخوابم که فردا ٦صبح با مامان جون و بابا داوود بریم بیمارستان مامانی قشنگم نمیدونی تویه این دنیا چقدر چشم انتظار اومدنت هستن خانواده من خانواده بابایی خلاصه همه بیصبرانه منتظرت هستند خدا جونم مواظب جفتمون باش     اینم عکس ٣٦هفتگی و آخرین سنوگرافی جیگر طلاااا   ...
15 مرداد 1392

سالگرد عروسی ماما و بابا

دختر زیباروی من نفسم امروز سالگرد عروسی من و بابایی بود شما هم ٣٤ هفته هست تو دل مامانی هستی و شدی جگرگوشه مامان، عزیزم دیگه تقریبا یک ماه دیگه به اومدن شما مونده انشالله مامانی فدات بشم تا به امروز حسابی هوای مامان داشتی و هیچییییی مامانو اذیت نکردی این یک ماه هم کلی مواظب خودت باش نفسم مامان که حسابی سنگین شده اما با هر سختی از صبح مشغول خودم بودم و خوشمل کردم و غروب با بابایی رفتیم آتلیه و از این دوران شیرین با شما بودن کلیی عکس انداختیم ،بعدم رفتیم خونه مامان و بابا جون و جشن گرفتیم ...
15 تير 1392

جيگر ماما و بابا

جيگر مامان نفسسم خيلي دلم هوايه ديدنت داره آخه روز به روز داري بزرگتر ميشي ديگه جات تنگ شده ماماني هم حسابي سنگين شده قربونت بشم مياي خودت رو زير معدم جمع ميكني و من كلييي قند تو دلم آب ميشه بابايي هم تا دستش رو ميذاره زير دستش شروع به رقصيدن ميكني اونم سرش رو ميزاره كنارت و شروع به صحبتهاي درگوشي ميكنه بعدم سريع ميره دوربين مياره و منتظر ميشينه تا بقول خودش جيگر باباشه يه تكون بزرگ بخوره تا بابايي شكار لحظها كنه پرنسس زيبام تو با دل ما چيكار كردي كه هنوز نيومده من و بابايي رو اينطوري ديوانه خودت كردي عاشقتيم واسه خوشبختيت هركاري انجام ميديم  راستي ماماني به نيت سلامتي دختر گلم نذر ختم قرآن داشتم كه از امروز شروع به خوندن كرد...
19 خرداد 1392

سنوگرافي 3D-4D

الهي من قربون اون صورت گرد و لبهاي قلمبت با دست و پا كپلت بشم،بالاخره ماماوبابا تويه سنوگرافي 4بعدي روي ماهتو ديديم هورااااا پرنسسم همش مشغول انگشت شصت خوردن بودي تا آقا دكتر مي خواست عكس بگيره شما دستت رو جلو صورتت مياوردي ايشونم هرچي تلاش كرد شما دستت رو پايين نياوردي و در همين حالت چندتا عكس خوشمل تونست بگيره خانواده با ديدن فيلم و عكست كليييي واست غش كردن ماماني هم خانواده من هم خانواده بابايي كليي انتظار اومدنت مي كشن تو عشق من و بابايي خيلي دوست داريم اينم عكس 27هفتگي پرنسس پرنسسم اينجا انگشت شصتت آماده خوردن كردي اينجا ديگهههه شصتو خورديييييي   اينم پا رويه پا انداختن پرنسسم ...
29 ارديبهشت 1392

انتخاب اسم

سلام دختر قشنگم نفسم تاج سرم مي خوام اسم زيبايي كه واست انتخاب كرديم رو بگم... بلههه ماماني اسم شما شد   دايانا   فدات بشم عاشششق اين اسم و معنيشم و بيشتر اينكه برحسب اسم و فاميل بابايي مهربونه واسه همين از همون اول به بابايي گفتم اگه دخمل دار شدم اسمش رو دايانا انتخاب كردم بابايي هم كليييي استقبال كرد و وقتي سنو گفت شما يه دخمل نازيي سريع اسم شمارو به همه اعلام كرديم وهمه هم به انتخاب ما آفرين گفتن   معني اسم دايانا دايانا ريشه فارسي به معني زیبارو و گرانمایه مانند زر سرخ ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب زيباروي مامان اميدوارم از انتخاب ما راضي باشي و وقتي بزرگ شدي عاشق اسمت بشي ...
12 فروردين 1392

دختر طلاااااااا

الهيييييي من قربونت بشم عزيييزم نفسم عمرم امروز فهميدم شما دختر طلايه ما هستي يا همون كه بابايي همیشه ميگفت گلابتون گيس طلايي امروز ساعت 4 بعدظهر با بابايي رفتيم سنوگرافي تا دوباره فندقمون رو ببنيم دكتر يكي يكي اعضاي بدنت رو بما نشون داد يه سر گرد كوچولو با شكمه تپلي يه دست گلم زير پاش بود يكي ديگه هم مشت كرده بود گفتم آقاي دكتر ني نيم حالش خوبه گفت بلههه يه دختر تپل و سالم ،چه لحظه زیبایی چه خبر خوشی واسه من و بابایی،عجب عیدی قشنگی خدا مارو لایقش دونست. بابایی کلییییی از برنامه هایی که واسه آیندت داره گفت و بعدم با یه سوپرایز قشنگ منو شمارو غافل گیر کرد مارو برد و یه دستبند خوشگل واسه مامان و یه دستبند خییییییلی خوشگل هم واسه دختر طلاااااا...
10 فروردين 1392

عيدت مبارك نفسم

عيدت مبارك نفس ماما و بابا اين اولين عيد 3نفره ماست خيلي خوشحاليم سال كه تحويل شد كلي بابايي من و تورو بوسيد و ازمون عكس گرفت وبهمون هديه داد عاششششقتم بابايي مهربونم ديشب تا 5صبح گرفتار سفره عيد انداختن بودم ببخشيد ماماني اگه يه ذره بهت فشار آوردم ولي بگمونم تو نفسم هم خوشحال بودي چون همينطور مشغول چرخيدن بودي فدايه تكون خوردنهات بشم كه ديگه كاملا واضح شده عاشق لحظه اي هستم كه تكون مي خوري بابايي كليييي واست غش و ضعف ميره اینم سفره هفت سین   ...
1 فروردين 1392